دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

برآمدن دینداری از نظم سیاسی حق

No image
برآمدن دینداری از نظم سیاسی حق

برآمدن دينداري از نظم سياسي حق

الهام نصرتی/ دكترحامدحا جی حیدری

در ادامه کوشش برای دستیابی به یک الگوی دینداری/بی دینی،...

و پس از بررسی عوامل فردی و میان فردی،...

به مولفه‌های اجتماعی دینداری رسیدیم، و تا کنون، نکاتی را در این زمینه متعرض شده‌ایم.

در ادامه و نزدیک به فرجام این بحث، هم اکنون در مقام بررسی نظم سیاسی‌ای برآمده‌ایم که امروز ما را به سوی بی دینی گسیل می‌کند: ”دموکراسی“.

اسلام، دموکراتیک نیست.

شاید اسلام ”مردم سالارانه“ (Republic) و معطوف به مردم باشد، اما ”دموکراتیک“ (Democratic) نیست. تفاوت این دو در آن است که در اولی مردم به عنوان رو‌یه حکومت در چهارچوب اخلاقی مشروع مد نظر است، و در دومی حکم مردم است که می‌تواند چهارچوب اخلاقی مشروع را تعیین کند.

وقتی از Demos+cracy سخن می‌گوییم، اشاره به برداشتی از ساختار سیاسی مشروع داریم که ملاک مشروعیت آن، حکم اکثریت مردم است.

و اسلام پر از نهادها و اندیشه‌هایی است که این تلقی از مشروعیت امر سیاسی را هتک می‌کند:

وَمَا کَانَ لِمُوْمِنٍ وَلَا مُوْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ اَمْرًا اَن یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ وَمَن یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا(احزاب/36)

در آغاز اسلام، حکم و حکومت جامعه اسلامی به دست رسول خدا(ص) بود.

چرا دست مردم نبود؟ چه سوال شرم آوری؟! پرسیدن این سوالات تنها از یک ”روشنفکر“ بر می‌آید!

خدای عز و جل، اطاعت آن جناب را بر مسلمین و بر همه مردم واجب کرده بود. دلیل این ولایت و وجوب اطاعت، قرآن کریم است. به آیات زیر دقت فرمائید:

”لِتَحْکُمَ بَینَ النَّاسِ بِما اَراکَ اللَّهُ“ (نساء/105)، و ”النَّبِی اَوْلی‌ بِالْمُوْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ“ (احزاب/6)، و ”قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکُمُ اللَّهُ“ (آل عمران/31)، ”وَمَا کَانَ لِمُوْمِنٍ وَلَا مُوْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ اَمْرًا اَن یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ وَمَن یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا“ (احزاب/36)، ”وَ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ“ (تغابن/12).

ولی، بی گمان، اسلام همواره به مساعدت مومنان برای تحقق حکومت حاکم الحاح داشته است. مردم را به مشارکت فعالانه فراخوانده است؛ در این فقره واژه ”مسئولیت“ خیلی مهم است.

همه ”مسئول“اند. از رسول خدا(ص) گرفته تا معمولی‌ترین مردم. خطاب تمامی آیاتی که متعرض مسئله اقامه عبادات و قیام به امر جهاد و اجرای حدود و قصاص شده است، متوجه عموم مومنین است، نه رسول خدا(ص) به تنهایی. مانند آیات زیر:

”وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَ یاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ“ (آل عمران/104)، ”وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا“ (آل عمران/103)، ”اَنْ اَقِیمُوا الدِّینَ وَ لاتَتَفَرَّقُوا فِیهِ“ (شوری/13)، ”وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَإِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی‌ اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ ینْقَلِبْ عَلی‌ عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللَّهَ شَیئاً وَ سَیجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ“ (آل عمران/144)،

و آیات بسیار دیگر.

از همه این آیات استفاده می‌شود که دین یک صبغه و روش معطوف به اجتماع دارد. اجتماعی که از مردم تشکیل می‌یابد، کارش هم به دست ایشان است، بدون اینکه بعضی بر بعضی دیگر مزیت داشته باشند:

”اَنِّی لااُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی‌ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ“ (آل عمران/195).

چون اطلاق آیه دلالت دارد بر اینکه هر تاثیر طبیعی که اجزای جامعه اسلامی در اجتماع دارد، همان طور که تکوینا منوط به اراده خدا است، تشریعا و قانونا نیز منوط به اجازه او است و او هیچ عملی از اعمال فرد فرد اجتماع را بی اثر نمی‌گذارد و در جای دیگر قرآن می‌خوانیم:

”إِنَّ الارْضَ لِلَّهِ یورِثُها مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ“(اعراف/128).

تفاوتی که رسول خدا(ص) و سلم با سایر افراد جامعه دارد، این است که او صاحب دعوت و هدایت و تربیت است:

”یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ“ (جمعه/2).

پس، آن جناب نزد خدای تعالی تعیین شده‌اند، برای قیام علیه باطل، ولایت و امامت و سرپرستی امور دنیا و انسان ها، مادام که در بینشان باشد.

لیکن، چیزی که در اینجا نباید از آن غفلت ورزید، این است که این طریقه و رژیم از حکومت یا امامت بر امت، غیر رژیم سلطنت است، که مال خدا را غنیمت صاحب تخت و تاج، و بندگان خدا را بردگان او دانسته است. اجازه می‌دهد هر کاری که خواست با اموال عمومی بکند، و هر حکمی که دلش خواست در بندگان خدا براند، چون رژیم حکومتی اسلام یکی از رژیم‌هایی نیست که بر اساس بهره‌کشی مادی وضع شده باشد و البته دموکراتیک هم نیست.

یکی از بزرگترین تفاوت‌ها که میان رژیم اسلام و رژیم دموکراتیک هست، این است که در حکومت‌های دموکراتیک، از آنجا که اساس کار بهره‌گیری مادی است، و استخدام دیگران، و بهره‌کشی از دیگران در کالبدش دمیده شده و این، همان استکبار بشری است که همه چیز را تحت اراده انسان حاکم و عمل او قرار می‌دهد، حتی انسان‌های دیگر را.

این، همان دیکتاتوری فاشیستی است، با این تفاوت که اسمش عوض شده و آن روز استبداد نام داشت، و امروز دموکراسی می‌خوانند. بلکه استبداد و ظلم دموکراسی بسیار بیشتر است. آن روز، اسم و مسما هر دو زشت بود، ولی امروز، مسمای زشت‌تر از آن در اسم و لباسی زیبا جلوه کرده.

فراعنه مصر و قیصرهای روم، و کسراهای پارس، اگر ظلم می‌کردند، اگر زور می‌گفتند، اگر با سرنوشت مردم بازی نموده به دلخواه خود در آن عمل می‌کردند، تنها به رعیت خود ظلم می‌کردند و احیانا اگر مورد سوال قرار می‌گرفتند،- البته اگر- در پاسخ عذر می‌آوردند که این ظلم و زورها لازمه سلطنت کردن و تنظیم امور مملکت است. اگر به یکی ظلم می‌شود، برای این است که مصلحت عموم تامین شود، و اگر جز این باشد سیاست دولت در مملکت حاکم نمی‌گردد. شخص امپراطور معتقد بود که نبوغ و سیاست و سروری که او دارد، این حق را به او داده و احیانا هم بجای این عذرها با شمشیر خود استدلال می‌کرد (و حتی به فرزند خود می‌گفت اگر بار دیگر این اعتراض را از تو بشنوم شمشیر را به عضو پر موثرت فرو می‌آورم).

امروز هم اگر در روابطی که بین قدرتمندان و ضعفا برقرار است دقت کنیم، می‌بینیم که تاریخ و حوادث آن درست برای عصر ما تکرار شده و باز هم تکرار می‌شود، با این تفاوت که شکل سابقش عوض شده است.

طریقت اسلام منزه از این گونه هواهاست. دلیل روشنش سیره رسول خدا در فتوحات و پیمان‌هایی است که آن جناب با مردم مغلوب خود داشته است.

یکی دیگر از تفاوت‌ها که بین رژیم‌های به اصطلاح دموکراتیک و رژیم حکومت اسلامی هست این است که رژیم‌های اسلامی باید از اختلافات فاحش طبقاتی بری باشند.

اختلاف طبقاتی، بالآخره منجر به فساد می‌گردد؛ زیرا فساد مستلزم توان سوء استفاده، و انگیزه‌های برآمده از اختلاف طبقاتی است. اما در رژیم حکومتی و اجتماعی اسلام افراد اجتماع همه نظیر هم هستند. چنین نیست که بعضی بر بعضی دیگر برتری داشته باشند، یا بخواهند برتری و تفاخر نمایند. تنها تفاوتی که بین مسلمین هست، تقواست که زمام آن به دست خدای تعالی است نه به دست مردم، و این خدای تعالی است که می‌فرماید:

”یا اَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثی‌ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاکُمْ“ (حجرات/13).

و نیز می‌فرماید:

”اسْتَبِقُوا الْخَیراتِ“ (بقره/148).

با این حساب، در رژیم اجتماعی اسلام بین حاکم و محکوم، امیر و مامور، رئیس و مرئوس، حر و برده، مرد و زن، غنی و فقیر، صغیر و کبیر و …، هیچ فرقی نیست؛ یعنی از نظر جریان قانون دینی، در حقشان مشابهند و همچنین از جهت نبود فاصله طبقاتی در شئون اجتماعی در یک سطح و در یک افقند، دلیلش هم سیره نبی اکرم(ص) است که درود و سلام بر صاحب آن سیره باد.

تفاوت دیگر اینکه قوه مجریه در اسلام، طایفه‌ای خاص و ممتاز در جامعه نیست، بلکه تمامی افراد جامعه مسئول اجرای قانونند. بر همه واجب است که خود را راع و مسئول بدانند.

تمام آنچه گفته شد، درباره رژیم اجتماعی اسلام در زمان حیات رسول خدا(ص)بود، و اما بعد از رحلت آن جناب، مسئله، مورد اختلاف واقع شد. اهل تسنن گفتند: انتخاب خلیفه، رسول خدا(ص) و زمامدار و ولی مسلمین با خود مسلمین است، ولی شیعه یعنی پیروان علی بن ابی طالب(ص)گفتند: خلیفه رسول خدا(ص) از ناحیه خدا و شخص رسول خدا تعیین شده و بر نام یک یک خلفا مشخص شده است و عدد آنان دوازده امام است که اسامیشان و دلیل امامتشان به طور مفصل در کتب کلام آمده است.

لیکن به هر حال، امر حکومت اسلامی بعد از رسول خدا(ص) و بعد از غیبت آخرین جانشین آن جناب(ص) یعنی در مثل همین عصر حاضر، بدون هیچ اختلافی به دست مسلمین است، اما با در نظر گرفتن معیارهایی که قرآن کریم بیان فرموده و آن این است که:

اولا: مسلمین باید حاکمی برای خود تعیین کنند.

و ثانیا: آن حاکم باید کسی باشد که بتواند طبق سیره رسول خدا(ص)حکومت نماید و سیره آن جناب سیره رهبری و امامت بود نه سیره سلطنت و امپراتوری.

و ثالثا: باید احکام الهی را حفظ نماید.

و رابعا: در مواردی که حکمی از احکام الهی نیست (از قبیل حوادثی که در زمان‌های مختلف یا مکان‌های مختلف پیش می‌آید با مشورت) بتواند به اتکای منابع دینی حکم و سبک زندگی الهی را استنباط نماید.

در نتیجه...

بهره 151. عدم شناخت امامان معصوم و مراعات شرایط رهبری جامعه در زمان غیبت، جامعه، روابط اجتماعی، و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌دهد.

بهره 152. تمامی افراد جامعه مسئول اجرای قوانین هستند و تفکیک یک گروه به عنوان قوه مجریه به عنوان یگانه مسئول اداره جامعه و غیرفعال شمردن سایر اقشار، جامعه، روابط اجتماعی، و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌دهد.
بهره 153.اسلام با مرزبندی‌های قومی مخالف است، خصوصاً که علاوه بر تفرقه و تشتت باعث می‌شوند که اجتماعات قوی تر، اجتماعات ضعیف تر را به خدمت بگیرند و از آنها بهره کشی نمایند. مرزبندی‌های اجتماعی که در آنها ملاکی غیر از فضیلت تقوا مد نظر باشند، جامعه، روابط اجتماعی، و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌دهد.

بهره 154.گسترش بهره کشی و استثمار ، جامعه، روابط اجتماعی، و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌دهد.

بهره 155.اختلاف طبقاتی به فساد می‌انجامد و جامعه، روابط اجتماعی، و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌دهد.

تا کنون، صد و پنجاه و پنج رهنمود از مصحف شریف آموختیم.

سی رهنمود دیگر باقی است. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی دینی با ما همراه باشید...

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS