كلمات كليدي : كواين، تمايز تحليلي و تركيبي، تز دوئم كواين، عدم تعين ترجمه، نسبي گرايي وجودشناختي
نویسنده : کيوان الستي
ویلارد ون اورمان کواین در 1908 میلادی متولد و در اوهایو بزرگ شد. مدرک لیسانس خود را در ریاضیات و فلسفه در 1930 از کالج اوبرلین و دکترایش را در فلسفه از دانشگاه هاروارد در 1932 دریافت کرد. ناظر تز دکتری او آلفرد نورث وایتهد بود. تز دکتری او و همچنین اوٍّلین کارهایش مرتبط با منطق صوری و نظریه مجموعهها است. بعد از جنگ جهانی دوم به نوشتن مقالههایی در وجودشناسی، معرفتشناسی و فلسفه زبان پرداخت. کواین در سال 2000 میلادی در سن 92 سالگی از دنیا رفت.
2- تمایز تحلیلی وترکیبی
در بحثهایی که کواین با کارنپ داشت، به تمایز میان عبارتهای تحلیلی (یعنی عباراتی که از معنای واژههای بکار رفته در آن، صادق بودن یا کاذب بودنش را میتوان تحقیق کرد مانند "هیچ مرد مجردی دارای همسر نیست") و عبارتهای ترکیبی (که خصوصیت ذکر شده در مورد عبارت های تحلیلی را دارا نیست) شک کرد و در مقاله معروف "دو جزم تجربه گرایی"، با بررسی مفهوم ترادف و هم معنایی، این تمایز را زیر سؤال برد. در این مقاله کواین یکی دیگر از اصول پذیرفته شده توسط تجربه گرایی، یعنی تحقیق پذیری معنا را نیز به چالش کشید. در تحقیق پذیری معنا این نظر مطرح میشود که معنای هر گزاره چیزی در جهان خارج است و میتوان آن را به طور مجزا و به صورت مجموعهای از دادههای حسی بدست آورد[1].
زیر سوال بردن مفهوم سنتی معنا در تز دیگری از کواین، تحت عنوان "عدم تعین ترجمه[2]"، مجدداً مطرح شد. کواین معتقد بود ترجمهی واحد از یک زبان بومی ناشناخته امکان ناپذیر است. واژهی "گاواگای" که یک بومی با اشاره به یک خرگوش بکار میبرد، میتواند به چیزهای متفاوتی مثل خرگوش، خرگوش سفید، یا حتی جملاتی مثل خرگوش میدود، تعبیر شود. کواین ادعا کرد که میتوان دستورالعملهای متفاوتی برای ترجمه زبانی ناشناخته تهیه کرد که همه آنها به یک اندازه صحیح باشند.
تز دوئم کواین
کواین عقیده دوئم را در این مورد که یک نظریه هیچگاه به تنهایی آزمون نمیشود و زمانی که در یک آزمایش، مشاهده با پیش بینی سازگار نیست، نمیتوان حدس زد که کدام یک از مقدمات و فرضیات مسئول این ابطال هستند، میپذیرد و در عین حال مطرح میکند که هر عبارتی را میتوان از ابطال مصون دانست، مشروط بر اینکه اصلاحات لازم در کل شبکه باورها صورت گیرد. کواین معتقد است که این اصلاحات حتی در سطح منطق و ریاضیات نیز می تواند صورت میگیرد. این نظر به "تز دوئم- کواین" مشهور است. بنابراین از فروپاشی این دو جزم تجربه گرایی، کواین نتیجه میگیرد که همه معرفت بشری، یعنی همه آنچه که به عنوان نظام باورهای خود میشناسیم، از پیش پا افتاده ترین مسائل جغرافیا و تاریخ گرفته تا پیچیده ترین قوانین فیزیک اتمی یا حتی ریاضیات محض و منطق در شبکهای به هم پیوسته قرار گرفته است که تنها لبههای آن با تجربه و مشاهده در تماس هستند. باورهای مرتبط با منطق و ریاضیات نسبت به علوم دیگر از تجربه دورتر هستند و تنها به این دلیل است که نسبت به باورهای دیگر کمتر در معرض تهدید و ابطال قرار میگیرند[3].
فلسفه علم
در فلسفه علم، کواین در مخالفت با پوپر که معتقد بود دانشمندان در مقام کشف، حدسهاس متهورانه می زنند، اعلام میکند که اتقاقاً عملکرد دانشمندان بسیار محافظه کارانه است. دانشمندان نمیخواهند تغییرات اساسی در شبکه باورهایشان بوجود آورند. دانشمندان فرضیههای محافظه کارانهای ارائه میکنند و زمانی که پیش بینی ها با مشاهدات همخوان نباشد، بر اساس ملاحظات عملگرایانه، یا آن فرضیه را ابطال یا با اصلاحاتی در شبکه باور، آن را حفظ میکنند. گاهی این اصلاحات، همانند موردی که در فیزیک کوانتم شاهد هستیم، تا سطح منطق نیز پیش خواهد رفت.
طبیعت گرایی
فروپاشی جزمهای تجربهگرایی منجر به فروپاشی تمایز شناخته شده دیگر، یعنی تمایز روش علمی و فلسفی، نیز خواهد شد. در روش فلسفی بر خلاف روش علمی اعتقاد به استفاده از عبارات منطقی (عبارتهای که دارای صدق پیشینی هستند) برای رسیدن به پاسخ وجود دارد. از این رو فروپاشی تمایز تحلیلی و ترکیبی، این تمایز را نیز از میان برمیدارد. برای کواین فلسفه در منتها علیه انتزاعی شبکه باورها قرار دارد و روش فلسفه، همان روش علم و باورهای حاصل از آن در ادامه باورهای علمی قرار دارد. بر همین مبنا کواین در معرفت شناسی تز "معرفت شناسی طبیعی شده[4]" را مطرح کرد. هدف این تز پاسخ دادن به سؤالات اساسی معرفت شناسی، با استفاده از روشهایی است که در علوم طبیعی بکار گرفته میشوند. نباید به دنبال مبنایی محکمتر از علوم تجربی باشیم تا یافتههای علم و مبانی علم را به وسیله آنها توجیه کنیم. طبیعتگرایی کواین بر آن است که واقعیت درون علم شناخته و توصیف میشود، نه به واسطه فلسفهای که مقدم بر این علم است[5].
معرفت شناسی
مهمترین سوالی که کواین در فلسفهاش به دنبال پاسخ گویی آن بود این است که چگونه ما به جهان معرفت پیدا میکنیم. علاقه کواین به تحلیل زبان نیز ناشی از علاقه او به بحث معرفت است. از نظر او معرفت در زبان تجسم مییابد. حداقل در مورد اهداف علمی و فلسفی، سیستم باورهای ما در جملات نقش میبندند.
برای کواین معرفت پدیدهای زیست شناختی است. معرفت چیزی است که در تقلایی که گونه انسان برای بقای خود دارد ایجاد میشود. این دیدگاه به عنوان "مفهوم داروینی" معرفت شناخته شده است: معرفت در مکانیزمی حاصل میشود که به نحوی با طبیعت سازگار شده است که بقای گونه را حفظ کند. اینکه فرایند استقرا، به باورهای صادق منجر میشود یا نه اهمیت ندارد، مهم این است که استقرا به بقای گونه انسان میانجامد.
در دیدگاه کواین، نگاه سنتی که بین معرفت واقعی با باور خالص فرق میگذاشت رد میشود. در دیدگاه سنتی معرفت واقعی چیزی است شبیه به معرفتی که انسان از عبارتهای ریاضی دارد و بر مبنای یک اثبات بدست میآورد. نگاه سنتی، معرفت واقعی را خطاناپذیر[6] و یقینی میدانست. امّا این دیدگاه با معرفت شناسی زیستشناختی مورد نظر کواین سازگاری ندارد. شناخت از منظر کواین به هر لحاظ خطاپذیر است. هیچ قسمتی از باورهای ما نمیتواند مصون از اصلاح باشد.
در مورد شواهد نیز دیدگاهی سنتی وجود دارد که تا حدی ناسازگار به نظر میرسد. از یک سو در فرایند کسب معرفت، نقش ابتدایی را شواهد ایفا میکنند و بخشهای دیگر معرفت، باید از آنها نتیجه شوند. و از سوی دیگر شواهد باید شامل اطلاعاتی بدون واسطه باشند که آنها را بدون به کارگیری هرگونه مفهومی و از پیش موجود دریافت میکنیم. به عقیده کواین این دو مولفه ناسازگار به نظر میرسند؛ چرا که آنچه برای کسب معرفت مبنایی است حقایقی در مورد افراد و اشیاء است و آن حقایق به نظر نمیرسد که به صورت اطلاعات خام دریافت شوند.
از این رو کواین مفهوم سنتی شواهد را به نفع مفهومی فیزیکالیستی، تغییر میدهد. اینکه ما چطور معرفت کسب میکنیم یک سؤال علمی است و پاسخ این است که معرفت از طریق محرکهای حسی[8] صورت میگیرد. با این وجود این معرفت، مستقل از نظریه نیست.
کنار گذاشتن شاهد به معنای سنتی (یا همان دادههای حسی)، به کنار گذاشتن مفهوم سنتی دیگر، یعنی معرفت پیشینی میانجامد. در نگاه سنتی، دادهها و احکام پیشینی به عنوان معرفت فرانظری شناخته شده بود که از معرفت معمولی و عقل سلیم و علم، مستقل هستند. کواین منکر چنین معرفتی است. از نظر او هیچ معرفتی از نوع کاملاً متفاوت و برتر از دیگر معارف وجود ندارد. [9]
رابطه میان شواهد و معرفت (جملات مشاهدتی)
حال این سوال پیش میآید که رابطهی میان معرفت و شواهد چیست. جملهای که مستقیماً با شواهد مرتبط است را "جملهی مشاهدتی[10]" مینامند. جملات دیگر در یک نظریه، رابطهی خود را با مشاهدات از طریق ارتباطی که با جملات مشاهدتی دارند، بدست میآورند.
نکتهای که باید در مورد جملات مشاهدتی مورد توجه قرار گیرد این است که هر چند آنها جمله هستند، امّا لزوماً آنچه به لحاظ دستور(گرامری) به عنوان جمله شناخته میشود نیستند. یکی از مثالهای کواین "خرگوش" است. این لفظ از یک سو ممکن است به عنوان واژهای در یک جمله تلقی شود و از سوی دیگر به عنوان جملهای کامل در نظر گرفته شود. از نظر کواین، جمله قسمتی از زبان است که بیان کننده چیزی باشد به نحوی که بتوان از صادق یا کاذب بودن آن حرف زد.
برای کواین بین محرکهای حسی و واحدهای زبان، رابطهای مبنایی وجود دارد. برای روشن شدن این موضوع باید جملات را در تضاد با عبارتهای ارجاعی قرار داد. در بیشتر موارد واژهای مثل "خرگوش" به عنوان واژهای ارجاعی بکار میرود و نه یک جمله. اگر بگوییم که "من یک خرگوش دیدم" آنگاه "خرگوش" واژهای است که کاربردی در این جمله دارد. طبق ادعای کواین به کار بردن درست واژه "خرگوش" در آن جمله، به چیزی بیشتر از تنها پاسخ دادن به حضور خرگوشها نیازمند است. مثلاً نیاز به این هست که بتوانیم شرایطی که در ادعای "یک خرگوش وجود دارد" را از ادعای "خرگوشهای زیادی وجود دارند" تشخیص دهیم. یا باید بتوانیم بین "این همان خرگوش است" از "خرگوشهای زیادی وجود دارند" تفاوت بگذاریم. توانایی تشخیص این تفاوتها، نیازمند معرفتی در مورد اشیاء فیزیکی به طور عام و خرگوشها به طور خاص است. کواین نتیجه میگیرد که جملاتی که حاوی واژهها هستند مبنای معرفت نیستند[11].
اما همین لفظ "خرگوش"، یعنی لفظی که دارای اجزای مستقل نیست، نیز ممکن است به عنوان جملهای مشاهدتی تلقی شود. بکار بردن درست آن، نیاز به ظرفیتی برای پاسخ دادن به محیطی را دارد که خرگوشی در آن وجود دارد. این ظرفیت به نحوی باید باشد که به محیطهای مشابهی که خرگوشی در آن نیست چنین پاسخی داده نشود. چنین چیزی، برخلاف مورد قبل، به معرفت کمکی نیاز ندارد و همین توانایی است که در بکار بردن همه جملات مشاهدتی باید وجود داشته باشد.
جمله مشاهدتی از انواع جملاتی است که کواین آنها را "جمله موقعیت[12]" مینامد. جملهی موقعیت جملهای است که در شرایطی صادق و در شرایط دیگر کاذب است. شرایطی باید وجود داشته باشد تا یک جمله موقعیت، جملهای مشاهدتی محسوب شود. یکی اینکه فارغ از اینکه گوینده بخواهد آن جمله را تأیید یا تکذیب کند، آن جمله با تحریک حسی خاصی که فرد در لحظهای خاص میپذیرد، مرتبط است. یک تحریک حسی، برای هر فرد در هر زمان، به یک قضاوت واحد منجر میشود. دیگر اینکه همه سخنگویان در یک زبان، زمانی که در معرض همان تحریکات قرار میگیرند، در یک جمله مشاهدتی توافق دارند.
وجودشناسی
واقعیت، درون خود علم شناخته و توصیف میشود. آنچه در مورد واقعیت میدانیم از بهترین نظریات ما در مورد جهان نتیجه میشود. شرح کواین از جهان، مبتنی بر قیدهایی است که از شرح او از معرفت ناشی شده است. اگر نظریهای در منطق محمولات صورتبندی شود و عبارات موضوع محمولی آن نظریه به عبارتهای مسوّر تبدیل شوند[13] آنگاه نظریاتی که در مورد جهان ارائه میکنیم به لحاظ وجودشناختی تنها به اشیائی تعهد دارند که مقدار متغیرهای پابند[14] [15]محسوب میشوند. به عبارت دیگر تنها وجود هوّیاتی توسط یک نظریه مفروض گرفته میشوند که برای اینکه عبارتهای آن نظریه صادق شوند باید به عنوان مقادیر متغیرهای عبارتهای مسور محسوب شوند. این دیدگاه به طور خلاصه با این شعار همراه شده است که وجود داشتن یعنی مقدار یک متغیر پابند بودن. حال بسته به اینکه نظریه ما از جهان چیست، میتوانیم اشیاء فیزیکی (که نظریه فیزیک امروز پیشنهاد کرده) یا خدایان هومری را (که اسطورههای دوران باستان پیشنهاد میکردند) را در وجود شناسی خود بپذیریم.
کواین به اقتصاد در وجودشناسی معتقد است. در بسیاری از موارد نظریات علمی، ما را به پذیرفتن هوّیات خاصی متعهد میکنند، امّا بررسی دوباره آن نظریات، نشان میدهد که میتوان بعضی از این هویات را به هویات دیگر تقلیل داد. برای مثال کواین اعداد و زوجهای مرتب را به مجموعهها تقلیل میدهد یا در فلسفه ذهن، ذهن را به جسم تقلیل میدهد. این تقلیلها الزاماً معنای واقعی ساختار پنهان چیزها را نشان نمیدهند، بلکه نشان میدهند که چگونه میتوانیم بدون اینکه به وجود اعداد یا زوجهای مرتب اعتقاد داشته باشیم، کار علمی انجام دهیم.
نسبیگرایی وجود شناختی
در دیدگاه کواین این امکان برای معرفت وجود دارد که، با صورتبندی دوبارهی آن در مقیاس بزرگ، هر واژه ارجاعی با واژهای دیگر عوض شود. به عنوان مثال هر واژهای که ارجاع به یک شیء فیزیکی دارد را میتوان با واژهای که به مکمل فضا زمانی آن ارجاع میدهد تغییر داد. هویاتی که کواین برای یک نظریه مجاز می داند به نحوی هستند که میتوان آنها را با موقعیتهایی که آنها در فضا زمان دارند جا به جا کرد. به همین صورت میتوان محمولها را نیز با موارد مشابهی جایگزین کرد، به نحوی که محمولهای جدید، همان ارزش صدق جملات پیشین را با مکمل فضا زمانی خود بسازند. برای مثال میتوان به جای این که روابط فیزیکی را بر مبنای جاذبه بین ذرات به تصویر کشیم، آن را بر مبنای دافعه بین ذرات بیان داریم. چنین تغییراتی، میتواند ارزش صدق جملات را به همان نحو پیشین حفظ میکند. و نتیجه دستگاهی از معرفت خواهد بود که در ساختار تغییر نکرده، امّا به وجود هویات دیگری متعهد است. کواین با این دیدگاه به نوعی نسبیگرایی در وجودشناسی متعهد میشود.
کواین از معدود فلاسفه تحلیلی است که تزهایی که ارائه کرده است به نحو منسجمی با یکدیگر مرتبط هستند و نظام فکری واحدی را، همانند نظامهایی که فلاسفه قارهای بوجود میآوردند، به وجود آورده است.